فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

نی نی نقلی من و بابا

روز دختر سال 97

روز دختر هر سال در خانه ی ما با قدرت برگزار میشود... و دختر خانوم ما سال به سال خانوم تر میشه امسال هم روز دختر رو با یه عالمه کادوی رنگاوارنگ دخترونه جشن گرفتیم امیر علی هم برای کیک و شمعاش ذوق میکرد ...
26 تير 1397

روند رشد امير علي و فاطمه يكتا

حامير علي بدون شك خنده رو ترين بچه ي دنياست اين رو من كه مادرش هستم فقط نميگم بلكه همه و همه و همه ميگن... اين روزها فاطمه يكتا و امير علي خيلي قشنگ با هم بازي ميكنن و من جدا از ديدنشون لذت ميبرم فقط يه نگراني كوچيكي ته ته ته دلم هست كه ميگه نكنه بعدا اينطور نباشن چون بالاخره اميرعلي الان كوچيكه و رسما نقش عروسك رو داره و خب فاطمه يكتا هم خيلي خيلي خوب باهاش كنار مياد و هر چي ميخواد بهش ميده حتي عزيزترين اسباب بازياش رو.. جا داره از مناعت طبع دختر جان تقدير و تشكر كنم كلن نسبت به هيچ وسيله ايش حساس نيست و به راحتي ازشون ميگذره تو اين فقره بنده هيچ دخالت تربيتي نداشتم و احساس ميكنم كاملن  ژنتيكيه... امروز ...
26 تير 1397

غول بد جنس

يكي از غولايي كه شكستش داده بودم برگشت... ايشون غول چاقي هستن... وااااي ازش متنفرم يعني اصلن كار ندارم به اينكه ميگن حالا خيلي هم بد نشدي بابا مهم اينه كه خوش تيپي هنوز اصن كي گفته چاقي بده تازه خيلي هم بهت اومده و ... هزار تا حرف ديگه من خود خود من از چاقي خوشم نمياد رژيم گرفتم از دكتر و مصمم شروعش كردم  ولي به محض شروع كردن يعني همون شب اول امير علي تا صبح شير ميخواست و كلافه بود و معلوم بود كه به اون شير چرب و شيرين عادت كرده و اين شير رژيمي بي رمق سيرش نميكنه يه هفته اي مقاومت كردم و به رژيم ادامه دادم... ولي آخرش امير علي پيروز شد... دلم سوخت... خيلي معصومانه گرسنه بود يعني ...
26 تير 1397

تولد سي سالگي من

سي ساله شدم... سه دهه از زندگيم گذشت به عقب نگاه كردم و به ثمره ي اين سه دهه يه عمر درسو تلاش و كوشش ديدم كه حاصلش يه مدرك فوق ليسانس از بهترين دانشگاه كشور بود  و دو تا بچه ... خدارو شكر ولي دلم يه ثمره پر و پيمون تر ميخواد يه كتاب يه كار موثر فرهنگي يه اثر موندگار ولي هنوز دير نشده.. تازه سه دهه گذشته بگذريم. چند وقت پيش داشتيم از پارك برميگشتيم با يه عالمه وسيله پاركي و خستگي... تو راه برگشت فاطمه يكتا جلو نشست و من عقب بيش صندلي ماشين امير علي... همون موقع فاطمه يكتا گفت مامان بيا بازي كنيم يعني من مامانم و شما دختري... واي چه بازي قشنگي... دلم ميخواست واقعي باشه به اين فكركردم ك...
26 تير 1397
1